بمان

ساخت وبلاگ

دوباره قصه ام از امتداد یک درد است:

چگونه شاد بماند دلی که دلسرد است؟

"هزار کاش و اگر "از دلت خبر دارم

منم شبیه تو یک عمر چشم تر دارم

از این سکوت مداوم  همیشه غمگینی

و پر کشیدن در اوج خواب میبینی

حصار بال و پرت را شکسته میدانم

هزار درد به قلبت نشسته میدانم

برای مرگ عدالت هنوز دلگیری

و در خیال خودت انتقام میگیری

....

ولی به نام رهایی میفریبندت

قسم به عرش خدایی میفریبندت

نگاه کن که چگونه اسیر شیطانی

سقوط میکنی اما خودت نمیدانی

بدان که مردم ما را شکسته میخواهند

جدا جدا از هم پوچ و خسته میخواهند

برای کشتن امید نقشه ها دارند

درون دل هامان بذر یاس میکارند

برای اینکه نبینیم کورمان کردند

هنوز هم نرسیدیم دورمان کردند

آهای ...مردم آنجا غرور میدزدند

به واژه واژه ی شعرم شعور میدزدند

بگو که "یار دبستان "هنوز میمانی

و از اهالی ایمان هنوز میمانی

تمام میشود اینبار قصه ی پاییز

اساس خانه ی این ظلم را تو بر هم ریز

جدال با خود بی خود نبرد میخواهد

بمان که ماندن این خانه مرد میخواهد

 

خط خطی های خیال...
ما را در سایت خط خطی های خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : س khatkhati بازدید : 487 تاريخ : دوشنبه 1 آبان 1391 ساعت: 20:17