درون سینه ام بغضی نهفته
پر از دردم پر از حرف نگفته
شکایت دارم از دست زمانه
پرستو باشی و بی آشیانه؟
پرستو باشی و تنها و خسته؟
پرستو باشی و یکجا نشسته؟
پرستو باشی و پا بند زندان؟
پرستو باشی و در فکر پایان؟
برای پر زدن حالی ندارم
پرستویم ولی بالی ندارم
پرستویم ولی غمگین یک راز
پرستویم ولی بی شوق پرواز....
خط خطی های خیال...برچسب : نویسنده : س khatkhati بازدید : 390